loading...

سَرو سَهی

آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

بازدید : 627
دوشنبه 4 خرداد 1399 زمان : 11:24

محتاطم در تعریف کردن برخی خواب‌ها؛ خصوصا آن‌ها که نمی‌دانم رویا بوده یا کابوس. تنها اینکه در پایان تمام‌شان از خواب پریده‌ام و شاید تا امروز هم نتوانسته‌ام با دانسته‌ها و شنیده‌هایم، تعبیر درستی برای آن‌ها پیدا کنم.

روزی که دوست دارم تکرار شود - مهارت های نوشتاری هفتم
بازدید : 289
جمعه 1 خرداد 1399 زمان : 5:22

ما بعضی از آدم‌ها را دوست نداریم؛ مهم نیست به ما بدی کرده باشند یا نه! دوست‌شان نداریم چون کم‌اند، چون خلوت و تنهایی را به جمع‌های دوستانه، و سکوت را به گفتگوهای طولانی ترجیح داده‌اند. چون مشکلات‌شان را تنهایی حل و فصل می‌کنند و با این حال بی‌غم و غیراجتماعی لقب می‌گیرند، چون پایه نیستند، سرشان در کار خودشان است، چیزی نمی‌گویند و چیزی نمی‌پرسند. شاید نه برای اینکه چیزی از دیگران برایشان مهم نباشد؛ که آدم‌ها را آزاد گذاشته‌اند و در چنگ پرسش‌ها قرارشان نداده‌اند. ما رفته‌رفته از ایشان دور می‌شویم، گاهی قضاوت‌شان می‌کنیم، گاهی گمان بد به ایشان می‌بریم و آزارشان می‌دهیم؛ در حالی که آن‌ها را به مسلخ گناهی ناکرده کشیده‌ایم.

سبک بالم چون تو رو دارم.... حسین جانم
بازدید : 281
جمعه 1 خرداد 1399 زمان : 5:22

فراغت این روزها به من فهماند که چقدر دلم برای بعضی از دوستانم تنگ شده؛ دوستانی که بعضی‌هاشان را بیش از پنج سال است که ندیده‌ام و حالا فکر می‌کنم چه چیزی سر رابطۀ خوبمان آمد که این همه از هم دور شدیم. تمام رفاقت ما در این چند سال، محدود به شبکه‌های اجتماعی بود؛ همین اندازه غریب و دور از دست.

سبک بالم چون تو رو دارم.... حسین جانم
بازدید : 260
جمعه 1 خرداد 1399 زمان : 5:22

گریه می‌کنی؛ بلند، بلند... گریه می‌کنی و نمی‌توانی صدای ضجه‌هایت را خاموش کنی و می‌ترسی از همسایه‌ها و این دیوارهای کاغذی. می‌ترسی نکند خیال برشان دارد که این گریه‌ها، نتیجۀ خرده جنایت‌های زن و شوهری‌ست. می‌ترسی نکند غرور یگانه محبوب زندگی‌ات را در نت‌های کوتاه و بلند هق‌هق‌‌هایت خرد کنی و آدم‌های آن بیرون، گمان بد به او ببرند. اما تو دل‌شکسته‌ای، ناآرامی، غم‌آلودی، و گریه تنها سلاح توست...

سبک بالم چون تو رو دارم.... حسین جانم
بازدید : 265
سه شنبه 8 ارديبهشت 1399 زمان : 22:24

جامعه یعنی من دوست دارم از کتاب‌ها و فیلم‌ها برایت حرف بزنم و جاهای خوبی از هر کتاب که خوشم آمد را با تو به اشتراک بگذارم، و تو دوست داری برایم شیرینی و دسر درست کنی و ذوق هنرمندی‌ات را با من شریک شوی. یعنی من دوست دارم موسیقی زیبایی که شنیده‌ام و حس خوبی که از آن گرفته‌ام را با تو قسمت کنم و تو دوست داری تصاویر پارک روبروی خانه‌ات یا مهمان‌ها و میزبان‌هایت را به من نشان بدهی. یعنی من حتی برای آسمانِ پر از ابری که قرص خورشید را پوشانده می‌میرم و تو برای باران یا برف نابهنگام. من پرسه زدن در ساحل را دوست دارم و تو کوهنوردی و پیاده‌روی در خیابان‌ها. من دوست دارم از شادی‌ها و غم‌هایم با تو بگویم و تو مایل نیستی کسی از حالات روحی‌ات باخبر شود. من از سیاست بیزارم و تو پیگیر اخبارهای داخلی و خارجی هستی. جامعه یعنی همین تفاوت‌ها و پذیرفتن تمام این سلیقه‌ها و دغدغه‌ها.

خرید تبلت برای کودکان
بازدید : 462
سه شنبه 8 ارديبهشت 1399 زمان : 22:24

بیش و پیش از هرچیز دلم برای روزهای خانۀ پدری تنگ شده؛ برای حمد و سوره‌های آهستۀ بابا وقت نماز صبح که از چارچوب در عبور می‌کرد، موسیقی دلنوازش در گوش‌هایم می‌پیچید و زیبا‌ترین نغمه‌ای بود که در آن لحظات نورانی می‌توانستم بشنوم. برای اذان ظهر که در خانه جریان داشت و لحظاتی بعد مادرم وضو گرفته به اتاق می‌رفت، مقنعۀ سپید و توردارش را به سر می‌کشید، با چادرنماز گلداری نماز اول وقتش را به جا می‌آورد و بعد تسبیحات حضرت زهرا(س) می‌گفت.

خرید تبلت برای کودکان
بازدید : 465
سه شنبه 8 ارديبهشت 1399 زمان : 22:24

مدت‌هاست که دوست دارم چیزی بنویسم دربارۀ خوبی‌های «دوری و دوستی»؛ چندسال پیش دوستی داشتم که رفیق گرمابه و گلستانم بود و اینکه می‌گویم رفیق گرمابه و گلستان، بیراه نگفته‌ام. ما هفته‌ای چندروز و روزی چندساعت در جوار هم بودیم و با هم ورزش می‌کردیم و خرید می‌رفتیم و گاهی رستوران و کافه هم در برنامه‌مان بود. پیاده‌روی‌های چندساعته و در خلال آن پیاده‌روی‌ها، حرف و حرف و حرف.

چی بگم از دلِ تنگم؟
بازدید : 358
يکشنبه 10 اسفند 1398 زمان : 15:38

سکوت می‌کنم و تماشا؛ سکوت پشت سکوت و تماشا پشت تماشا. به آدم‌ها و آمد و رفت‌ها خیره‌ام. به پنجره‌هایی با پرده‌های کنار زده و جای خالی پیرمردی که هر روز ساعت چهار عصر پابه‌پای واکرش طول کوچه را طی می‌کرد. به گربه‌ها که از پشت توری تراس زل می‌زنند به من، وقتی دارم جایی را مرتب می‌کنم یا به همت جاروبرقی موهای بلندِ ریخته و گره خورده را از مزرعۀ فرش‌ها می‌چینم. موتورها هنوز از دیجی‌کالا و اسنپ‌فود سفارش می‌آورند و با دست‌هایی پر از کالا و خوردنی و دستکش‌های پلاستیکی به آدم‌ها لبخند می‌زنند.

از باتری لپ تاپ باید بیشتر استفاده کنیم یا کمتر استفاده کنیم؟
بازدید : 256
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 22:37

زندگی درست مثل یک تابع سینوسی است که پیوسته در بازۀ منفی‌ها و مثبت‌ها، غم‌ها و شادی‌ها، در گذر است و تمام آدم‌های دنیا به اقتضای شرایط، مدتی با اشک‌ها یا لبخندها همراه‌اند؛ شاید آن درد یا درمانی که عیار ما را با آن می‌سنجند در ظاهر با یکدیگر تفاوت داشته باشد، اما صیقل دادن روح است که همه در میان حوادث تجربه می‌کنیم تا بُعد روحانی ما نیز همچون بُعد جسمانی ما رشد کند. ما برای التیام درد، درست همان حرف‌هایی را از دوستانمان می‌شنویم که روزی در گوش عزیز دردکشیده‌مان نجوا کردیم، همان امیدی را می‌بخشیم که روزی در مرداب اندوه، رفیقی به ما تقدیم کرده است. ما با همین نجواهای در آمد و رفت، دست به زانو می‌گیریم و برمی‌خیزیم و روحمان را از تاریکی‌ها پاکیزه می‌کنیم. با این همه، آن اکسیر حیاتی برای از دوباره برخاستن، امیدواری‌ست. دریغش نکنیم.

آشنایی با روش های درمان هموروئید یا بواسیر
بازدید : 381
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 22:37

عمیقاً نیازمندِ کسی هستیم که از قاب تلویزیون بیاید و کمی‌آرام‌مان کند. کسی که دست به افشای تمام حقایق بزند و مقصر و قربانی را به ما بشناساند. عمیقاً نیازمند آنیم که از آن‌ها که زیر بیرق کفر مشت به هوا می‌کوبند، فاصله بگیریم. نیازمند آنیم که خودمان برای خودمان و اصلاح امور کاری کنیم، نه آن‌ها که از رگ و ریشه و فرهنگ و شعور و شخصیت ما، چیزی نمی‌دانند و نیازی هم ندارند بدانند، چرا که نمی‌خواهند چیزی از این چیزها باقی بماند... راستی، بد نیست سرمان را بالا بیاوریم و ببینیم که داریم زیر علم چه کسی سینه می‌زنیم؟ داغ به دلیم، درد به جانیم، اما آیا پشت آن رویای ساختگی از زندگی آرمانی که وعدۀ تحققش را داده‌اند، من و تو دیده شده‌ایم؟ اعتبار و اهمیتی هم داریم؟ ما هیزمیم برای غریبه‌های آن بیرون. ما تیغیم در چشمان منافقانی که جز ریشه‌کن کردن ما هدف و آرزویی ندارند... اینجا هوا خوش نیست، اما عمیقاً نیازمند آنیم که کسی بیاید و با ما حرف بزند و التیاممان بخشد. چه تضمینی‌ست که بعد از این همه نفاق و چندپاره شدن، همه‌جا بوی عطر و عود بگیرد و بوی خون و اضطراب و توطئه، نه؟ ما مقصر اصلی را می‌شناسیم، ما آن منافق بی‌مایه را می‌شناسیم، آن‌که با ما دشمن است و با دشمن دوست را می‌شناسیم. اما کاری نمی‌کنیم... یا شاید نمی‌توانیم کاری هم کنیم...

آشنایی با روش های درمان هموروئید یا بواسیر

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 10
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 29
  • بازدید کننده دیروز : 27
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1
  • بازدید ماه : 362
  • بازدید سال : 5821
  • بازدید کلی : 16415
  • کدهای اختصاصی